به گزارش تابش کوثر، تحقیقات جدید نشان میدهد که مغز مادران و پدران در پاسخ به نیازهای فرزندان، دستخوش تغییرات عصبی عمیقی میشود. این تغییرات به والدین کمک میکند تا با چالشهای پرورش فرزند کنار بیایند و در عین حال، پیوند عاطفی قویتری با کودک خود برقرار کنند.
در دوران بارداری، بدن زنان دگرگونیهای هورمونی گستردهای را تجربه میکند. هورمونهایی مانند استروژن، پروژسترون، اکسیتوسین و پرولاکتین نه تنها برای رشد جنین ضروری هستند، بلکه بر ساختار مغز مادر نیز تأثیر میگذارند. مطالعات نشان میدهند که حجم ماده خاکستری در مغز مادران کاهش مییابد. این کاهش به ظاهر نگرانکننده، در واقع نوعی «هرس سیناپسی» است که به مغز اجازه میدهد اتصالات جدیدی برای یادگیری مهارتهای فرزندپروری ایجاد کند.
جینا ریپون، استاد بازنشسته تصویربرداری عصبی شناختی در دانشگاه استون، توضیح میدهد: «کودک انسان برای مدت طولانی کاملاً وابسته است. این موضوع فرزندپروری انسان را به یکی از دشوارترین شکلهای پرورش در میان موجودات زنده تبدیل میکند.»
همچنین، در مادران فعالیت آمیگدالا که مسئول پردازش احساسات و تشخیص خطر در مغز است، افزایش مییابد. این تغییر باعث میشود مادران به سرعت به گریه کودک واکنش نشان دهند و نسبت به خطرات محیطی هوشیارتر باشند.
تغییرات مغز پدران
تا چندی پیش، تصور میشد که این تغییرات عصبی تنها مختص مادران است. اما تحقیقات اخیر نشان دادهاند که پدرانی که در مراقبت از فرزند مشارکت فعال دارند، تغییرات مشابهی را در مغز خود تجربه میکنند. سطح هورمون اکسیتوسین (هورمون عشق) در پدران افزایش مییابد، در حالی که سطح تستوسترون (هورمون مرتبط با رقابت و پرخاشگری) کاهش پیدا میکند. حتی سطح پرولاکتین، هورمونی که معمولاً با شیردهی مرتبط است، در برخی پدران افزایش مییابد.
داربی ساکسبی، استاد روانشناسی در دانشگاه کالیفرنیای جنوبی، میگوید: «پدرانی که زمان بیشتری با فرزندان خود میگذرانند، تغییرات بیشتری در مغز خود نشان میدهند. این تغییرات به آنها کمک میکند تا بهتر با نیازهای کودک هماهنگ شوند.»
جالب اینجاست که این تغییرات مغزی لزوماً به ارتباط ژنتیکی با کودک بستگی ندارد. تحقیقات نشان میدهند که پدران غیربیولوژیکی یا پدرانی که به عنوان مراقب اصلی عمل میکنند، تغییرات مشابهی را در مغز خود تجربه میکنند. سارا بلافر هردی، انسانشناس و پریماتولوژیست مشهور، در کتاب خود به نام «زمان پدری» مینویسد: «تغییرات در آمیگدالا تنها زمانی رخ میدهد که ایمنی و رفاه کودک به دغدغه اصلی مرد تبدیل شود.»
چالشهای روانی فرزندپروری
با وجود تمام این تغییرات مثبت، فرزندپروری چالشهای روانی قابل توجهی نیز به همراه دارد. کمبود خواب، استرس و خستگی میتواند بر سلامت روان والدین تأثیر بگذارد. تحقیقات نشان میدهند که حدود ۱۰ درصد از مادران و پدران در ماههای اول پس از تولد فرزند، علائم افسردگی را تجربه میکنند. ساکسبی میافزاید: «پدرانی که در مراقبت از فرزند مشارکت بیشتری دارند، ممکن است بیشتر در معرض علائم افسردگی پس از زایمان قرار بگیرند.»
فواید بلندمدت فرزندپروری
با این حال، فرزندپروری تنها چالش نیست، بلکه فرصتی برای رشد و تحول مغز والدین نیز محسوب میشود. مطالعات نشان میدهند که والدینی که دو یا سه فرزند دارند، نسبت به افراد بدون فرزند، از نظر سن مغزی جوانتر هستند و عملکرد بهتری در وظایف حافظهای و شناختی نشان میدهند. این یافتهها حاکی از آن است که فرزندپروری ممکن است در درازمدت به بهبود عملکرد مغز کمک کند.
فرزندپروری نه تنها یک مسئولیت بزرگ، بلکه فرصتی بینظیر برای رشد شخصی و عصبی است. تغییرات مغزی که در والدین رخ میدهد، به آنها کمک میکند تا بهتر با نیازهای فرزندان خود هماهنگ شوند و در عین حال، پیوند عاطفی قویتری با آنها برقرار کنند. به گفته محققان، این تغییرات نه تنها برای پرورش فرزند، بلکه برای تقویت رابطه زوجین نیز مفید است. در نهایت، فرزندپروری نه تنها یک چالش، بلکه فرصتی برای تحول و رشد مغز والدین است.
م/110*
نظر شما