« إِشْهَدُوا لى عِنْدَ الاْءَميرِ أَنّى أَوَّلُ مَنْ رَمَى. » نزد امير (عبيداللّه بن زياد) گواهى دهيد كه من اولين كسى بودم كه [به سوى حسين ـعليهالسّلامـ] تير پرتاب نمودم. ۱ و سرانجام او را شهيد كردند، و در نتيجه بعد از اين جريان بَرّ و فاجر با يزيد بد شدند و به او لعن و نفرين كردند.
آنان حضرت را « بَيْنَ السِّلَّةِ وَ الذِّلَّةِ »؛۲ (يا جنگ و شمشير و يا ذلت و خوارى) مخيّر نمودند و نزول بدون شرط و قيد بر حكم و تسليم ذلت بار را از آن حضرت خواستند: « أَنْ تَنْزِلَ عَلى حُكْمِ الاْءَميرِ عُبَيْدِاللّه بنِ زِيادٍ. »؛۳ (بايد بر حكم عبيداللّه بن زياد سر نهى.) يعنى تسليم خفّت بار و بدون قيد و شرط به گونهاى كه هرچه خواستند با آن حضرت بكنند، يا بكشند يا آزاد كنند؛ ولى حضرت راه سوم غير از «سلّه» و «ذلّه» را پيشنهاد دادند، و آن رها كردن آن حضرت بود تا به سر حدّات برود و يا به همانجا كه آمده بود برگردد.۱۵
بنابراين، اين سخن كه يزيد در مجلس خود در پاسخ كسى كه گفت: « كان أَميَرُالْمُؤْمِنينَ [يعنى مُعاوِيَة] يَكْرَهُ هذا.» اميرمؤمنان معاويه از شهادت و به قتل رساندن امام حسين ـعليهالسّلامـ كراهت داشت. و يزيد در جواب او گفت:
« وَ اللّه، لَوْ خَرَجَ عَلَيْهِ، لَقَتَلَهُ.» به خدا سوگند، اگر امام حسين ـعليهالسّلامـ بر معاويه خروج مىكرد، قطعا او را مىكشت. دروغ است، زيرا آن حضرت در طول ده سال عليه معاويه خروج نكرد، و گرنه چرا پيشنهاد ترك مخاصمه را داد؟! آيا مگر آن حضرت بر تو خروج كرد كه چنين مىگويى؟! ۴
۱- بحار الانوار، ج۴۵، ص۸۳؛ احتجاج، ج۲، ص۳۰۰؛ لهوف، ص۹۷؛ مثير الأحزان، ص۵۴.
۲- ر.ك: بحارالانوار، ج۴۵، ص۱۲۹ و ۳۰۱؛ ارشاد، ج۲، ص۱۱۶؛ مثيرالاحزان، ص۹۸؛ مناقب ابن شهر آشوب، ۴۹۰، ص۵۵.
۳- بحار الانوار، ج۴۴، ص۳۸۹؛ اعلام الورى، ص۲۳۵؛ ارشاد، ج۲، ص۸۶.
۴- در محضر یک، ج۱، ش ۲۰۸
منبع : مرکز تنظیم و نشر آثار حضرت آیت الله العظمی بهجت