مىگويند: ساخت گنبد و بارگاه شرك است!
مىگوييم: اوّلاً ما گنبد را نمىپرستيم، اگر گنبدى را مىسازيم مىخواهيم اعلام كنيم كه زير آن مردى الهى و موحّد مدفون است. گنبد علامت بندگى خداست، نه علامت شرك.
ثانياً ساختن مسجد و بارگاه بر مزار و قبور بزرگان الهى در متن قرآن آمده است. قرآن در نقل ماجراى اصحاب كهف مىفرمايد: هنگامى كه ماجراى اصحاب كهف بر ملا شد، مردم براى ديدن آنها شتافتند، ولى آنها را مرده يافتند، هر كس پيشنهادى كرد؛ يكى پيشنهاد كرد كه بر روى آنها، بناى يادبودى ساخته شود. ديگرى پيشنهاد كرد كه مسجدى بر روى غار بنا كنيم. اين پيشنهاد پذيرفته شد.(1) اين خود الگوى خوبى است براى همه ما كه اگر بناست، بناى يادبودى بسازيم، چه بهتر كه بناى مفيد و ارزندهاى بسازيم. در برخى شهرها بناى يادبودى مىسازند كه داراى مفهوم روشنى نيست و با فرهنگ ما سازگارى چندانى ندارد.
حال كه ساختن مسجد كنار قبور اوليا، در متن قرآن آمده است، بنابراين ساخت مساجد و حرم، كه محلّ عبادت و راز و نياز و تلاوت قرآن است، در كنار و بر روى قبور ائمه، چه اشكالى دارد؟!
ثالثاً ساختن گنبد به جاى سقف مسطّح، كارى عقلائى و منطقى و هنرى است. زيرا گنبد از زيباترين و بهترين و بااستحكامترين نوع معمارى است.
طلاكارى گنبد و ضريح نيز نشان دهنده عشق به اهلبيتعليهم السلام است، خداوند به پيامبرش مىفرمايد: «قل لا اسئلكم عليه اجراً الاّ المودّة فى القربى»(2) بگو: من چيزى به عنوان مزد رسالت از شما مطالبه نمىكنم، مگر دوستى با اهلبيت من. در واقع طلا كارى گنبد و ضريح، نوعى ابراز علاقه و محبّت به اهلبيت پيامبر و تعظيم شعائر و تشكّر از آنهاست. علاوه بر آنكه نوعى زينت وزيبايى است و زيبايى نيز هيچ ايراد و اشكالى ندارد، بلكه امرى پسنديده است.
________________________________________
1) كهف، ۲۱.
2) شورى، ۲۳.